آرشیو وبلاگ لوگو آمار وبلاگ
My Favorite Movies and Quotes چهارشنبه 89 دی 8 :: 9:1 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
A lie is just a great story that someone ruined with the truth….بارنی: یه دروغ فقط یک داستان عالیه که یکی با حقیقت خرابش کرده! موضوع مطلب : چهارشنبه 89 دی 8 :: 12:4 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
همه فقط نگاه می کنن ،نمی بینن ! ببینم تو هم نگاه می کنی یا می بینی ؟ موضوع مطلب : سه شنبه 89 دی 7 :: 10:48 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
این نوشته رو تصادفی تو وبلاگی دیدم .بهنام شریفی نوشته و خوبم نوشته....هم عقیده ام باهاش عکسارو خودم اضافه کردم زیبا بشه..:) سینما برام با قرمز جیرانی شروع شد و دیگه نتونستم ولش کنم با عاشقم من...
سینما یعنی دل دیوانه ی ویگن و گریه ی درد آور فروتن توی شب یلدا
سینما یعنی آزادی مخروبه وبه من گفت بیا به من گفت بمان به من گفت بخند به من گفت بمیر آمدم ماندم خندیدم مردم شبهای روشن
سینما یعنی رگبار آخر بانی وکلاید
سینما یعنی بازیهای تمام نشدنی خیالبافها
سینما یعنی کادر کشیدن اما تورمن و نشئه شدن تراولتا در پالپ فیکشن
سینما یعنی بوسه های فراموش نشدنی سینما در سینما پارادیزو
سینما یعنی با منی؟ با منی؟ حرومرزاده هفت تیر تو بکش و به نظرم من سرطان مغز دارم گفتن دنیرو در شاهکار بی بدیل استاد اسکورسیزی یعنی راننده ی تاکسی
سینما یعنی روایتهای تمام نشدنی راشومون سینما
سینما یعنی سکوت تمام نشدنی فیلم سکوت برگمان
سینما یعنی انتظار در باجه ی تلفن فیلم شکستن امواج
سینما یعنی پرشهای داستین هافمن قبل از رسیدن به اتاق معشوق در لنی
سینما یعنی بهترین فلاش فوروارد تاریخ سینما ( تبدیل استخوان به سفینه ) در 2001: یک اودیسه ی فضایی سینما یعنی بغل کردن پدر وانداختن او در آب در شاهکاربرتون یعنی ماهی بزرگ
سینما یعنی بادبادک بازی الی در درباره ی الی سینما یعنی حرومزاده ها من هنوز زنده ام از زبان مک کویین در آخر پاپیون
سینما یعنی همه ی عمر دیر رسیدیم گفتن مشایخی در سوته دلان سینما یعنی مرتب کردن تخت برای شوهر و هوو در لیلا
سینما یعنی آینه ی فیلم مسافران
سینما یعنی گریه های تلخ تهرانی و صورت سنگی عرب نیا در سکانس آخردر شوکران
سینما یعنی هیث لجر شوالیه ی تاریکی ( این نوشته تا ابد می تواند ادامه پیدا کند تمام اینها گوشه ای از پیکره ی عظیم سینما بود از تمام تاریخ سینما عذر خواهی می کنم و فراموش شده ها و ندیده هایم را در فرصتی دیگر احضار می کنم ) نویسنده : بهنام شریفی http://saddesokoot.persianblog.ir/ موضوع مطلب : سه شنبه 89 دی 7 :: 3:40 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
قشنگه بببینید!
Young Gru: Mom, someday, I"m going to go to the moon. گرو جوان -مامان ، یه روزی، می رم ماه! مادر- گمون کنم خیلی دیر کردی ،پسرم! ناسا دیگه میمونارو فضا نمی فرسته!
Gru: It"s like my heart is a tooth, and it"s got a cavity that can only be filled with children. گرو: قلب من مث یه دندون می مونه که یه سوراخ داره که فقط با بچه ها پر می شه! موضوع مطلب : دوشنبه 89 دی 6 :: 9:54 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
Charlie Kaufman: [voiceover] Do I have an original thought in my head? My bald head. Maybe if I were happier, my hair wouldn"t be falling out. Life is short. I need to make the most of it. Today is the first day of the rest of my life. I"m a walking cliché. I really need to go to the doctor and have my leg checked. .... All I do is sit on my fat ass. If my ass wasn"t fat I would be happier. I wouldn"t have to wear these shirts with the tails out all the time. Like that"s fooling anyone. Fat ass. I should start jogging again. Five miles a day. Really do it this time. Maybe rock climbing. I need to turn my life around. What do I need to do? I need to fall in love. I need to have a girlfriend. I need to read more, improve myself. What if I learned Russian or something? Or took up an instrument? I could speak Chinese. I"d be the screenwriter who speaks Chinese and plays the oboe. That would be cool. I should get my hair cut short. Stop trying to fool myself and everyone else into thinking I have a full head of hair. How pathetic is that? Just be real. Confident. Isn"t that what women are attracted to? Men don"t have to be attractive. But that"s not true. Especially these days. Almost as much pressure on men as there is on women these days. Why should I be made to feel I have to apologize for my existence? Maybe it"s my brain chemistry. Maybe that"s what"s wrong with me. Bad chemistry. All my problems and anxiety can be reduced to a chemical imbalance or some kind of misfiring synapses. I need to get help for that. But I"ll still be ugly though. Nothing"s gonna change that. اصلا هیچ فکر بکری توی کله ام - کله کچلم - هست؟ شاید اگه خوشبخت تر بودم موهام نمی ریخت. زندگی کوتاهه, باید ازش حداکثر استفاده رو ببرم. امروز اولین روز از باقی روزهای عمرمه ... من یه کلیشه متحرکم! جدا باید برم دکتر تا پامو چک کنه ....... تنها کاری که می کنم اینه که روی باسن چاقم می شینم. اگه انقدر باسنم چاق نبود خوشبخت تر بودم. اونوقت دیگه مجبور نبودم همیشه این پیرهن های بلند رو بپوشم. انگار می تونم با این کار بقیه رو خر کنم! باسن گنده! باید دوباره دویدن رو شروع کنم. روزی 5 مایل. باید این دفعه واقعا اینکارو بکنم..شاید صخره نوردی هم بکنم. باید زندگیمو تغییر بدم. چیکار باید بکنم؟ باید عاشق بشم! باید یه دوست دختر داشته باشم. باید بیشتر مطالعه کنم, معلوماتمو افزایش بدم. چطوره روسی یا یه زبون دیگه یاد بگیرم؟ یا اینکه یاد بگیرم ساز بزنم؟می تونم چینی حرف بزنم، اونوقت میشم فیلم نامه نویسی که چینی حرف می زنه و بلده ابوا بزنه. باحال میشه! باید موهامو کوتاه کنم. دست از گول زدن خودم و دیگران که سرم پر از مو هست بردارم. خیلی رقت انگیزه! باید خود واقعی ام باشم و اعتماد به نفس داشته باشم. مگه زن ها از همین خوششون نمیاد؟ مردها لازم نیست جذاب باشن. ولی اینطور نیست, مخصوصا توی این دوره و زمونه. این روزا تقریبا همون فشاری که رو زنها هست رو مردها هم هست. چرا باید جوری ساخته بشم که حس کنم باید به خاطر وجودم عذرخواهی کنم؟ شاید فعل و انفعالات مغزیم ایراد داره. شاید مشکلم همین باشه: فعل و انفعالات ناجور مغز. تمام مشکلات و استرس هام ناشی از بد عمل کردن دستگاه عصبیمه. باید برای رفع این مشکل کمک بگیرم ...ولی بازم زشت باقی می مونم. هیچ چی نمی تونه این مساله رو تغییر بده! http://www.imdb.com/title/tt0268126/ موضوع مطلب : دوشنبه 89 دی 6 :: 2:28 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
"Some people can"t believe in themselves until someone else believes in them first." بعضی آدمها خودشونو باور نمی کنن تا اینکه کسه دیگه ای اول اونارو باور کنه! Sean: Real loss is only possible when you love something more than you love yourself. فقدان واقعی تنها زمانی ممکنه که چیزی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی!
(انقدر ا ین فیلم دیالوگ قشنگ داره که تو یه پست نمی گنجه بعدا بقیشو ترجمه می کنم می ذارم) موضوع مطلب : دوشنبه 89 دی 6 :: 12:49 صبح :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
امشب قوی سیاه رو دیدم!عجب فیلم عجیبی بود این قوی سیاه..امسال اگه اسکار رو نگیره ناتالی پورتمن شاکی می شم:) جدا خوب بازی کرده بود و من نمی دونستم انقدر خوب باله می ره. فیلم راجع به نبرد بین دو جنبه شخصیت در یک آدم..نمی تونم زیاد توضیح بدم چون باید خودتون ببینید .البته فیلمش شاید پسند بعضی ها نباشه ولی بیشتر بازی با ذهنه و حالات روحی یک آدم در انتقال شخصیتی از یک فردی که همه چیزش رو فدای رقص و هنرش کرده و در احساساتش سرخورده و پارانویا د اره به کسی که اون مرزهای ذهنش رو گذاشته کنار و قانونهاشو شکسته...در کل فیلم زیبایی بود.. حالا فقط نه بخاطر داستان بلکه به خاطر بازی عالی ناتالی و کارگردانش آرنوفسکی (جالبه دو تاشونم تحصیل کرده هارواردن )که فیلمایی مثل چشمه و مرثیه ای برای یک رویا رو ساخته دیدنشو توصیه می کنم...فقط زیاد سطحی نبینیدش:) بازیگران دیگه اش هم که همه عالی بودن:میلا کونیس-وینسنت کاسل-باربارا هرشی و وینونا رایدر “Perfection is not just about control, it is also about letting go.” کمال فقط در کنترل نیست ...در رها کردن هم هست. “The only person standing in your way is you.”
تنها آدمی که سر راه تو ایستاده،خودتی!
موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||