سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ

لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 12
  • بازدید دیروز: 67
  • کل بازدیدها: 415086



My Favorite Movies and Quotes
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
شنبه 89 دی 4 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

آصف ( رضا سعیدی ) : مدارک سرقت شده ، حقیقت که گم نشده
روزبه ایرانی ( پرویز پرستوئی ) : بله .. حقیقت گم نشده ؛ تکه تکه شده به اسم معرفت ، افتاده دست یه مشت آدم بی معرفت
و در همان فیلم روزبه میگه :
{ جایی که "حقیقت" مثله شد ؛ میدونی کجا ؟ پای اون سفینه ی فضایی (که اشاره دارد به ماشینهای گرانقیمت ) که تو خیابونهای شهر جلوی چشم خلق الله رژه میره .. یه بار که توش لم بدی ، باد میفته به قب قبت ، کک به تنبونت . " حقیقت " میدونی کجا گم شده ؟ لای جرز همین برج و باروهای سر به فلک زده . وقتی هوس میکنی تو طبقه ی بیستم شنا کنی ، وجدانت از خشتکت میزنه بیرون ؛ آب ِ جکوزی میشوره میبره اونجایی که عرب نی انداخت . تخم سگ قضیه همین رفیق رفقای خودمونن که از شکل آبسردار و آبمنگل حالشون به هم خورد ، محض حروم خوری رفتن نیاورون و قیطریه .. و دیگه برنگشتن.حقیقت وقتی برمیگرده که هر کی خواست حق حساب بگیره دستش بلرزه ..}

 




موضوع مطلب :


جمعه 89 دی 3 :: 10:41 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

“My heart, it’s like my chest can barely contain it, like it doesn’t belong to me anymore, it belongs to you.  If you wanted it, I’d wish for nothing in exchange, no gifts, no goods, no demonstrations of devotion – nothing but knowing you love me too.  Just your heart, in exchange for mine.”

قلب من ، مثل اینه که قفسه سینه ام نمی تونه دیگه نگهش داره..مثل این می مونه که دیگه به من تعلق نداره..به تو تعلق داره!

اگه می خواستیش، هیچ چیزی در قبالش آرزو نمی کردم..نه هدیه ای...نه کالایی..نه اظهار سرسپردگی...هیچی جز اینکه بدونم تو هم دوستم داری. فقط قلبت در عوض قلب من!




موضوع مطلب :


جمعه 89 دی 3 :: 2:38 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

Seth: I would rather have had one breath of her hair, one kiss of her mouth, one touch of her hand, than eternity without it. One.

من ترجیح می دم فقط یک بار موهاشو نفس بکشم..یه بوسه از لباش داشته باشم و فقط یه بار دستاشو لمس کنم تا اینکه ابدیت رو بدون این داشته باشم..فقط یکی....

 

 

(فیلمی که خیلی هیچ وقت فراموشم نمی شه)




موضوع مطلب :


جمعه 89 دی 3 :: 2:17 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

 

“Nobody takes a picture of something they want to forget.”

هیچ کس  از چیزی عکس نمی گیره که می خواد فراموشش کنه!




موضوع مطلب :


پنج شنبه 89 دی 2 :: 9:40 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian
Life is not the amount of breaths you take. It"s the moments that take your breath away.”

زندگی

  نفس هایی  که  می کشیم  نیست

 بلکه زندگی

  لحظه هایی ست   که  نفسمون رو  بند  میاره !!!




موضوع مطلب :


پنج شنبه 89 دی 2 :: 12:44 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

 

رضا (رضا کیانیان): گاهی توی تاریکی می‌نشینم و فکر می‌کنم. بسیاری از دوستانم به تاریکی پیوسته‌اند. آنها که مانده‌اند یا با بیماری جسم دست به گریبانند و یا به تاریکی روحشان پناه برده‌اند. گاهی فکر می‌کنم به بیماری لاعلاجی مبتلا شده‌ام و چند روزی بیشتر دوام نمی‌آورم. پرستاری که این اواخر نقش پزشک را برایم بازی می‌کند، با تحکم به من گفت: «روحت را درمان کن!» نمی‌دانم که از گمراهی عقیده‌ام است یا از کمیابی چشم‌های او که گمان می‌کنم با او می‌توانم؛ پیش از آنکه تاریکی همه جا را فرا بگیرد.

 


منبع




موضوع مطلب :


پنج شنبه 89 دی 2 :: 12:5 صبح ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

بدون شک بهترین تئاتر موزیکال و با مفهوم ایرانی..سپاس از زنده یاد بیژن مفید  با این یادگاری ارزشمند..

 

  • قاضی: تق تق تق تتق تق...
  • ملا: کار شما؟
  • شاعر: عاشقی.
  • ملا: شغل شما؟
  • شاعر: شاعری.
  • قاضی: تو شاعری یا طوطی؟
  • شاعر: طوطی شاعرم من.
  • قاضی:شاعر طوطی نمی شه.
  • شاعر: خب دیگه پس خرم من.

(همهمه)

  • قاضی: تق تق تق تتق تق...
  • قاضی: هر شاعر خر نمی شه.
  • شاعر: هر خری شاعر نمی شه.
  • رمال: به هر کتابی برسه شعراشو از بر نمی شه. تا سر فرصت بشینه همشو رو نویس کنه. بعد تو دیوان خودش، به خط و امضای خودش اونارو پاک نویس کنه.
  • نمدمال: شاعر خوب قلندره.
  • خراط: خر که قلندر نمی شه.
  • قاضی: فکرش باهاس روشن باشه.
  • خراط: خر که منور نمی شه.
  • شاعر: شاعر باید عمیق باشه.
  • خراط: خر که مقعر نمی شه.
  • رمال: شاعر باهاس عطر بزنه.
  • خراط: خر که معطر نمی شه.
  • ملا: شاعر بایست شیک باشه. لباس فاخر بپوشه.
  • خراط: با هیچ لباس فاخری، خر که مفخر نمی شه.
  • شاعر: شاعر باید پاک باشه.
  • خراط: خر که مطهر نمی شه.
  • نمدمال: قدش بایست دراز باشه.
  • خراط: خر که صنوبر نمی شه.
  • رمال: صورت خوب داشته باشه.
  • خراط: خر که مصور نمی شه.
  • خاله سوسکه: شاعر خوب زن می گیره.
  • خراط: خر که مکرر نمی شه.

(خنده و همهمه)

  • خراط: حالا آقایون شوما بگین. شوما قضاوت بکونین. بنده خرم یا ایشون؟

(از زبان خراط) آره... داشتیم چی می گفتیم؟ بنویس. مارو دیوونه و رسوا کردی. حالیته. مارو آواره ی صحرا کردی. حالیته. آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم. دسته کم هر چی که بود آدم بی غمی بودیم. حالیته. سرو سامون داشتیم، کس و کاری داشتیم. آی دیگه یادش به خیر. ننم جورابمونو وصله می زد. مارو نفرین می کرد. بابامون خدا بیامرز سرمون داد می کشید. بهمون فحش می داد. با کمربند زمون اجباریش پامونو محکم می بست. ترکه های آلبالو رو کف پامون می شکست. حالیته. یاد اون روزا به خیر. چون بازم هر چی که بود. سرو سامونی بود. حالیته. ننه ای بود که نفرین بکنه. بعد نصفه شب پاشه لحاف رو آدم بکشه. که مبادا پسرش خدانکرده بچاد. که مبادا نور چشمش سینه پهلو بکونه. حالیته. هاه. ها.. بابایی بود که گاه و بی گاه سرمون داد بزنه. باهامون دعوا کنه. پامونو فلک کنه. بعد صبح زود پاشه ما رو تو خواب بغل کنه. اشکای شب قبلو که روی صورتمون ماسیده بود، کم کمک با دستای زبر خودش پاک بکنه. حالیته. می دونی بابامون چند سال پیش عمرشو داد به شوما. هرچی خاک اونه عمر تو باشه. مرد زحمت کشی بود. خدا رحمتش کنه. ننه هم کور و زمین گیر شده. ای دیگه پیر شده. بی چاره غصه ی ما پیرش کرد. غم رسوایی ما کور و زمین گیرش کرد. حالیته. اما راستش چی بگم. تقصیر ما که نبود. هر چی بود زیر سر چشم تو بود. یه کاره تو راه ما سبز شدی. مارو عاشق کردی. مارو مجنون کردی. مارو داغون کردی. حالیته. آخه آدم چی بگه قربونتم. حالا از ما که گذشت. بعد از این اگر شبی، نصفه شبی، به کسونی مث ما قلندر و مست و خراب تو کوچه برخوردی اون چشارو هم بزار. یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن. آخه من قربون هیکلت برم، اگه هر نیگاه بخواد این جوری آتیش بزنه، پس بایست تمام دنیا تا حالا سوخته باشه




موضوع مطلب :


<   <<   6   7   8   9   10   >