Howard Beale: You"re beginning to believe the illusions we"re spinning here, you"re beginning to believe that the tube is reality and your own lives are unreal. You do. Why, whatever the tube tells you: you dress like the tube, you eat like the tube, you raise your children like the tube, you even think like the tube. This is mass madness, you maniacs. In God"s name, you people are the real thing, WE are the illusion.

شما شروع به باور  این چرندیاتی که می بافیم میکنید..شروع می کنین به باور اینکه تلویزیون واقعیته  و زندگی شما غیر واقعیه..اینکارو می کنید..چرا؟ شما هر چه که رسانه به شما می گه انجام می دید..مثل تلویزیون لباس می پوشید..مثل اونا غذا می خورید..بچه هاتون به روش تلویزیون بزرگ می کنید..حتی مثل تلویزیون فکر می کنید..دیوانه ها!این یه دیوونگی دسته جمعیه...تروبخدا..شما مردم واقعی هستید..ما توهمیم!.... 

Father: Listen to me, Theo. Before you can change the world you must realize that you, yourself, are part of it.
You can"t stand outside looking in.

گوش بده تئو!!! قبل از اینکه بتونی دنیا رو تغییر بدی ، باید درک کنی که تو خودت جزئی از اونی . نمی تونی بیرون وایسی و داخل رو ببینی .

tnx to Mr Sabbagh

Isaac: Talent is luck. The important thing in life is courage.

استعداد یه شانسه..چیز مهم تو زندگی شجاعته!

Tevye: As Abraham said, "I am a stranger in a strange land..."

Mendel: Moses said that.

Tevye: Ah. Well, as King David said, "I am slow of speech, and slow of tongue."

Mendel: That was also Moses.

Tevye: For a man who was slow of tongue, he talked a lot.

تویه: همونجور که ابراهیم می گه" من یه غریبه تو یه سرزمین غریبه ام.."

مندل: موسی اینو گفته..

تویه: اه..خب...حضرت داوودم گفته" من بیانم سلیس نیست..زبونم کنده..خوب نمی چرخه"

مندل: اونم موسی گفته

تویه: برای آدمی که خوب نمی تونسته حرف بزنه..چقدر حرف زده بوده!!

Sam: All good things come to those who wait.

همه چیزهای خوب واسه اونایی اتفاق می افته که صبر می کنن.

Johnny Cash: Tell me you don’t love me.
June Carter : I don’t love you.
Johnny Cash : You’re a liar.

جانی کش: بگو دوستم نداری

جون کارتر: دوستت ندارم.

جانی کش: تو یه دروغگویی

می خواستم به عمق عشق ابراهیم...به اسماعیل پی ببرممی خواستم ببینم از فرط عشق و ایمان می خواسته اسماعیل رو بکشه؟اسماعیل.....

پسرشو....بزرگترین عزیز و عشقشو آخه یعنی چی ی ی.....آدم به دست خودش سر پسرشوبُبره؟.......

آخه یعنی چی ی ی؟ ؟ !!

ابراهیم میتونست نره توی اون 4 روزی که توی راه بود....اما رفتو اسماعیل و زد زمین گفت همینه همینه ....همینه ...امر امر خداست و کارد ...رو کشید

دیر رسیدم ولی اینو گذاشتم:)