سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ

لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 88
  • بازدید دیروز: 13
  • کل بازدیدها: 413607



My Favorite Movies and Quotes
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
چهارشنبه 90 فروردین 31 :: 10:14 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

Dr. Robert Doback: When I was a kid, when I was a little boy, I always wanted to be a dinosaur, I wanted to be a Tyrannosaurus Rex more than anything in the world, I made my arms short and I roamed the back yard, I chased the neighborhood cats, I growled and I roared, everybody knew me and was afraid of me, and one day my dad said "Bobby you are 17, it"s time to throw childish things aside" and I said "OK Pop", but he didn"t really say that he said that "Stop being a f*cking dinosaur and get a job".

وقتی که بچه بودم، یعنی یه پسربچهء کوچولو بودم، همیشه دلم می خواست که یه دایناسور باشم! یادمه بزرگترین و مهمترین آرزویی که داشتم این بود که یه تیرانوساروس باشم. دستهام رو جمع می کردم که کوتاه به نظر بیاد، می رفتم توی حیاط برای خودم جفتک مینداختم، دنبال گربه های همسایه می کردم، نعره می زدم، خرناس می کردم.... تا اینکه یه روز بابام اومد بهم گفت “بابی! تو دیگه 17 سالته! دیگه وقتشه که کارای بچگونه رو بذاری کنار” منم گفتم چشم. البته با این جملات نگفت. بابام گفتش کره خر! بیخیال دایناسور لعنتی شو و برو سر کار......

 

منبع




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 فروردین 30 :: 4:17 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian


چه فرقی میکند....کجا باشم؟  من که جز تو..چیزی نمیبینم



موضوع مطلب :


یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:53 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

آدمیزاد تنها موجودیه که دچار قُرب و بُعد میشه
گاهی دچار دوری
کاهی هم گرفتار نزدیکی
برا همینه که دچار دردسر میشه
خیلی از چیزای دور و زیبا، وهم و سرابن
خیلی از چیزا هم اینقدر نزدیکن که به چشم دیده نمیشن




موضوع مطلب :


شنبه 90 فروردین 27 :: 3:51 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian
"Excuse me, barmaid, I"m afraid you brought me the wrong offspring! I ordered an extra-large boy with beefy arms, extra guts and glory on the side. This here, this is a talking fish-bone!"
شرمنده داداش شما فرزند ارشدو اشتباهی ورداشتین برای ما آوردین. من یه پسر می خواستم با ماهیچه اضافه و سس افتخار این چی ورداشتی آوردی آش چغوکه یا کله پاچه مورچه!!!!

 

(اینم از شاهکار دوبله فارسی)

منبع




موضوع مطلب :


پنج شنبه 90 فروردین 25 :: 12:22 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 


God gave us relatives . thank god  we can choose our friends

 خدا خانوادمونو به ما داده(حق انتخاب اونها با ما نیست) ، خدایا ممنونم که میتونیم دوستامون رو(خودمون ) انتخاب کنیم




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 فروردین 24 :: 3:5 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

خسرو شکیبایی : مردم منو میدیدن میگفتن مخش تکون خورده . ولی من به مامانم میگفتم من دلم تکون خورده نه مخم . مادرم میگفت گور بابا مخ تو دلت قد صدتا مخ می ارزه , به خدا گفت , به همین زمین قسم گفت .
اندیشه فولادوند : مادرت نپرسید عاشق کی شدی ؟ نپرسید اسمش چیه ؟
خسرو شکیبایی : مادرا که از آدم چیزی نمیپرسن . همه چیو خودشون میدونن .

 

منبع




موضوع مطلب :


یکشنبه 90 فروردین 21 :: 11:16 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian



آقای مجری:ببعی،رفتی با اون پسر همسایه مون سوار ماشینت کرد با پسر عمه،خوش گذشت؟

ببعی:نَــــــــــه

آقای مجری:خوش نگذشت؟

ببعی:نَـــــــــــه

آقای مجری:اون تند میره،نه؟

ببعی:اوم م م م م،دوپس دوپس دوپس دوپس،اییییییییه،دق ق،هُش

 

از صفحه فیس بوک ببعی




موضوع مطلب :


1   2   3   >