غیر قابل تصور است که انسان بتواند خدا را درک کند.چرا خودش را در هاله نیمه مه آلود نوید ها و معجزهای نامریی مخفی کرده است.چه خواهد گذشت بر ما که می خواهیم ایمان داشته باشیم ولی نمی توانیم ؟...می خواهم اظمینان داشته باشم نه اعتقاد و نه حدسیات می خواهم خدا دستش را به طرف من دراز کند از چهره اش پرده بر دارد و با من حرف بزند اما او سکوت می کند .

I dont know what im doing anymore
I know life is short.
what ever time you got is luck.
you wanna walk?
you walk , right now...
all on your own, on your own...
YOU choose to come with me ...
Alll I know is:
there is no point in me going anywhere anymoreif its gonna be alone,
WITH OUT YOU...!

انسان هر کاری هم که بکنه باز یه انسان ِ ، همیشه چیزی هست برای حسادت کردن حتی یه لبخند کوچیک..

اینجا برادری حرف اول را میزند....حتی خواهران هم باید اول برادریشان را ثابت کنند ...

از کشتن آدما لذت میبرم چون خیلی کیف میده از کشتن حیوونات وحشی تو جنگل
بیشتر حال میده چون انسان وحشی ترین موجود روی زمینه که دست به قتل میزنه
برای من کشتن یه تجربه ی هیجان انگیزه .بهترین قسمت این کار بعد از مرگ منه
.من در بهشت دوباره متولد میشم و تمام کسانی را که کشته ام در بهشت برده
من خواهند بود.

- تو از پدرت قوی تری
- تو که پدر من رو نمیشناختی
- ولی خشمی که در وجودت هست رو میشناسم.اون خشم همراه با غم و بغض ممکن نیست مگر اینکه خاطرات کسانیکه دوستشون داشتی مثل زهر داخل رگهات جاری باشه. و یکروز می بینی آرزو می کنی کسیکه دوستش داشتش ، ایکاش هیچوقت وجود نداشت.پس اونوقت غم هات رو انبار می کنی.من همیشه اینجا در کوهستان نبوده ام .یه زمانی همسر داشتم .عشق بزرکم.اونو ازم گرفتن.مثل خودت من هم مجبور شدم یاد بگیرم که کسانی هستند که نجابت ندارند.و باید بودن تردید و ملاحظه با اونها جنگید.خشمت قدرت زیادی به تو میده ولی اگه ولش کنی ، تورو نابود می کنه . همونطور که تقریبا من رو نابود کرده .
- چی جلوش رو می گیره؟
- انتقام
- اون به من کمکی نمی کنه
- چرا بروس؟چرا نتونستی انتقام والدینت رو بگیری؟

اهمیت یک مرد از دشمنانش معلوم میشه نه از دوستانش..