آرشیو وبلاگ لوگو آمار وبلاگ
My Favorite Movies and Quotes چهارشنبه 90 تیر 15 :: 11:35 صبح :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
سهراب: من رفتم سربازی که برم جنگ. بابام خرج کرد که من تهرون بمونم. حتی برام پرونده ساخت. میفهمی، پرونده که بعدا همون پرونده باعث شد که من دانشگاه نرم. باهاش حرف نزدم تا مریض شد. یه شب گفت دانشگاه نرفتی بهتر از این بود که کشته بشی. خلاصه نذاشت من برم جنگ. آدم سرباز باشه، جنگ باشه، اما نره! روحیم ناخوش شد. همه با یک عقیده نمیرن جنگ، حتی اونایی که عقیده به جنگ ندارن. اما وقتی رفتن، صاحب یه عقیده میشن. هر جوون... اول انقلاب یه عقیدهای داشت، بازار عقیدههای جورواجور بود. اما... امان از حالا... جوونا به عقیده و آرمان میخندن. موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||