سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ

لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 44
  • بازدید دیروز: 164
  • کل بازدیدها: 413727



My Favorite Movies and Quotes
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
پنج شنبه 89 دی 2 :: 12:5 صبح ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

بدون شک بهترین تئاتر موزیکال و با مفهوم ایرانی..سپاس از زنده یاد بیژن مفید  با این یادگاری ارزشمند..

 

  • قاضی: تق تق تق تتق تق...
  • ملا: کار شما؟
  • شاعر: عاشقی.
  • ملا: شغل شما؟
  • شاعر: شاعری.
  • قاضی: تو شاعری یا طوطی؟
  • شاعر: طوطی شاعرم من.
  • قاضی:شاعر طوطی نمی شه.
  • شاعر: خب دیگه پس خرم من.

(همهمه)

  • قاضی: تق تق تق تتق تق...
  • قاضی: هر شاعر خر نمی شه.
  • شاعر: هر خری شاعر نمی شه.
  • رمال: به هر کتابی برسه شعراشو از بر نمی شه. تا سر فرصت بشینه همشو رو نویس کنه. بعد تو دیوان خودش، به خط و امضای خودش اونارو پاک نویس کنه.
  • نمدمال: شاعر خوب قلندره.
  • خراط: خر که قلندر نمی شه.
  • قاضی: فکرش باهاس روشن باشه.
  • خراط: خر که منور نمی شه.
  • شاعر: شاعر باید عمیق باشه.
  • خراط: خر که مقعر نمی شه.
  • رمال: شاعر باهاس عطر بزنه.
  • خراط: خر که معطر نمی شه.
  • ملا: شاعر بایست شیک باشه. لباس فاخر بپوشه.
  • خراط: با هیچ لباس فاخری، خر که مفخر نمی شه.
  • شاعر: شاعر باید پاک باشه.
  • خراط: خر که مطهر نمی شه.
  • نمدمال: قدش بایست دراز باشه.
  • خراط: خر که صنوبر نمی شه.
  • رمال: صورت خوب داشته باشه.
  • خراط: خر که مصور نمی شه.
  • خاله سوسکه: شاعر خوب زن می گیره.
  • خراط: خر که مکرر نمی شه.

(خنده و همهمه)

  • خراط: حالا آقایون شوما بگین. شوما قضاوت بکونین. بنده خرم یا ایشون؟

(از زبان خراط) آره... داشتیم چی می گفتیم؟ بنویس. مارو دیوونه و رسوا کردی. حالیته. مارو آواره ی صحرا کردی. حالیته. آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم. دسته کم هر چی که بود آدم بی غمی بودیم. حالیته. سرو سامون داشتیم، کس و کاری داشتیم. آی دیگه یادش به خیر. ننم جورابمونو وصله می زد. مارو نفرین می کرد. بابامون خدا بیامرز سرمون داد می کشید. بهمون فحش می داد. با کمربند زمون اجباریش پامونو محکم می بست. ترکه های آلبالو رو کف پامون می شکست. حالیته. یاد اون روزا به خیر. چون بازم هر چی که بود. سرو سامونی بود. حالیته. ننه ای بود که نفرین بکنه. بعد نصفه شب پاشه لحاف رو آدم بکشه. که مبادا پسرش خدانکرده بچاد. که مبادا نور چشمش سینه پهلو بکونه. حالیته. هاه. ها.. بابایی بود که گاه و بی گاه سرمون داد بزنه. باهامون دعوا کنه. پامونو فلک کنه. بعد صبح زود پاشه ما رو تو خواب بغل کنه. اشکای شب قبلو که روی صورتمون ماسیده بود، کم کمک با دستای زبر خودش پاک بکنه. حالیته. می دونی بابامون چند سال پیش عمرشو داد به شوما. هرچی خاک اونه عمر تو باشه. مرد زحمت کشی بود. خدا رحمتش کنه. ننه هم کور و زمین گیر شده. ای دیگه پیر شده. بی چاره غصه ی ما پیرش کرد. غم رسوایی ما کور و زمین گیرش کرد. حالیته. اما راستش چی بگم. تقصیر ما که نبود. هر چی بود زیر سر چشم تو بود. یه کاره تو راه ما سبز شدی. مارو عاشق کردی. مارو مجنون کردی. مارو داغون کردی. حالیته. آخه آدم چی بگه قربونتم. حالا از ما که گذشت. بعد از این اگر شبی، نصفه شبی، به کسونی مث ما قلندر و مست و خراب تو کوچه برخوردی اون چشارو هم بزار. یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن. آخه من قربون هیکلت برم، اگه هر نیگاه بخواد این جوری آتیش بزنه، پس بایست تمام دنیا تا حالا سوخته باشه




موضوع مطلب :