آرشیو وبلاگ لوگو آمار وبلاگ
My Favorite Movies and Quotes سه شنبه 89 شهریور 30 :: 12:9 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
-Did you know the sun was gonna die? -What? I"ve never heard that. Oh, come on...that can"t happen. You"re the king. And look at me... I"m big. How could guys like us worry about a tiny thing like the sun, hm? می دونستی خورشید قراره بمیره ؟ موضوع مطلب : سه شنبه 89 شهریور 30 :: 2:58 صبح :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
ناتالی:چه جوری تا حالا حتی به ذهنتم نرسیده که با کسی بخوای آینده ای داشته باشی؟ رایان:ساده است، اون لحظه رو می شناسی که تو چشم یکی نگاه می کنی و احساس می کنی اونم به روحت خیره شده و دنیا همه یه لحظه ساکت و آروم می شه؟ ناتالی:آره. رایان:خُب..من نداشتمش!
Natalie: How does it not even cross your mind that you might want a future with someone? موضوع مطلب : دیالوگها دوشنبه 89 شهریور 29 :: 9:1 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
تایلر: اگه می تونستی صدامو بشنوی، بهت می گفتم که اثر انگشت ما از زندگی هایی که لمسشون کردیم محو نمیشه ... موضوع مطلب : دیالوگها دوشنبه 89 شهریور 29 :: 1:16 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
فاضل -می گفتند این آقا زاده 50 ساله پاشو کج نگذاشته موضوع مطلب : دوشنبه 89 شهریور 29 :: 12:9 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
Mr. Church: [Confused; about Trench] What"s his fucking problem? Barney Ross: He wants to be president اقای چرچ ( کلیسا ) [ بروس ویلس ] : مشکل لعنتی اون چیه ؟
بارنی راس [ سیلوستر استالونه ] : میخواد رئیس جمهور بشه !
موضوع مطلب : دیالوگها شنبه 89 شهریور 27 :: 7:16 عصر :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
شنبه 89 شهریور 27 :: 11:51 صبح :: نویسنده : Nasrin Mohebbian
وقتی رفتی، نفهمیدم کی رفته، ولی وقتی دیدم همه جا رو بهم ریختی، تازه فهمیدم کی اومده! **اقتباسی از گوزنها** موضوع مطلب : دیالوگها |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||