سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ

لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 162
  • بازدید دیروز: 73
  • کل بازدیدها: 409953



My Favorite Movies and Quotes
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
پنج شنبه 89 آذر 18 :: 4:56 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian
Ketut: you love your new boyfriend?
Liss(Julia Roberts): i ended it
Ketut:dont understand.why you do that?
Liss(Julia Roberts): i coulden"t keep my balance
Ketut: liss...listen to ketut. somtimes to loss balance for love,is part of living balanced life!!

کتوت:دوست پسر جدیدت رو دوست داری؟
لیز(جولیا رابرتز):تمومش کردم
کتوت:نمیفهمم...چرا این کار رو میکنی؟
لیز(جولیا رابرتز):نتونستم تعادلم رو حفظ کنم
کتوت:لیز...به حرفهای کتوت گوش بده...گاهی بهم زدن تعادل به خاطر عشق،جزئی از زندگی متعادله!!!


مرسی Peli



موضوع مطلب :


پنج شنبه 89 آذر 18 :: 1:39 صبح ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

اعتماد السلطنه : این که ما پول به رعیت بدهیم و سپس افراد داموس خان پول ها را بگیرند سپس افراد برزوخان رعیت را کتک بزنند، اصلاً روال غلطی ست. بهتر آن است که ابتدا افراد داموس خان از رعیت ها پول بگیرند سپس افراد من به رعیت پول بدهند تا رعیت خوش خوشانشان بشود حالا دست آخر اگر کتکی هم بخورند راضی خواهند بود.

برزوخان : من یه نظر دیگه دارم، من میگم افراد داموس خان پول بگیره از اینا، بعد افراد ما بیان از سر شکم سیری اینا رو سیر بزنن بعد تهش بچه های شما بیان به اینا پول بِدَن که اقلاً اینا خوشحال برن خانه شان.

 

 

مرسی هادی مظفری




موضوع مطلب :


چهارشنبه 89 آذر 17 :: 4:14 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

مسئولین امور خیریه :  آقا ما اومدیم از شما تقاضای کمک مالی برای موسسه بینوایان بکنیم . بله ما برای نیازمندان خیریه جمع می کنیم .

اسکروچ : برای چی؟؟!!

مسئولین امور خیریه : برای نیازمندان خیریه جمع می کنیم .

اسکروچ : اوه . آهان . شما متوجه هستین که اگه به نیازمندان کمک کنین دیگه فقیری باقی نمی مونه و اگه دیگه فقیر نباشه شما زحمت نمی کشین و دیگه مجبور نیستین براشون پول جمع آوری کنین درسته؟ و اگه مجبور نباشین براشون پول جمع آوری کنین اونوقت بیکار می شین .

اوه ! خواهش می کنم آقایون! خواهش می کنم ! از من نخواهین که شما رو روز عیدی بیکار بکنم. امروز روز کریسمسه برین بیرون پی کارتون .




موضوع مطلب :


چهارشنبه 89 آذر 17 :: 3:48 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

َ 

 

Ollie: And why did you do it?
Stan: I had to. My half was on the bottom. I had to drink it all to get it.

- تو که همشو بالا کشیدی! قرار بود تقسیم کنیم

- نتونستم جلوی خودمو بگیرم آخه نصفه ی سهم من ته استکان بود.باید همه رو می خوردم بهش می رسیدم!




موضوع مطلب :


چهارشنبه 89 آذر 17 :: 2:40 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian


وقتی عصبانی میشه ... انگشتشرو میمیکه ! داد میزنه : نمیشه ! نمیشه ! هیچ حیوونی به این بدی نمیشه !


پرنس جان : هیسسسس ! اگه یکبار دیگه تو گوشم بکنی هیس هیس ! از اینجا تا ناتینگهام باید پیاده راه بیای !




موضوع مطلب :


چهارشنبه 89 آذر 17 :: 2:6 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

مرهمی بود زمان به سال صفر
آنک قصه آغاز شد
انتخاب یک همسر
محبت مردی تنها
پیوندی ناگسستنی
اما چه به سادگی طوفید طوفان مرگ
آنگاه که آن دو آنگونه بهم می آمدند
آنک تنهایی و درد
مرد همچون کودکی گریست
همچون پلنگی در نیمه شب نعره برکشید
اسبش را زین کرد و دل کند و گریخت
مرهمی بود زمان به سال صفر
نگاه کن زمان در گذر است
مگر میشد فراموش کند
هر چند کوشید و کوشید و کوشید
در انبوه خاطراتش هنوز
برق نگاه معصومانه او میدرخشید
و بارها همچون کودکی گریست
همچون پلنگی در نیمه شب نعره برکشید
اسبش را زین کرد و دل کند و گریخت
مرهمی بود زمان به سال صفر
باید به زمان دیگری اندیشید

 

 

اینم یکی دیگه از سریالهای مورد علاقه من  لبه تاریکی




موضوع مطلب :


سه شنبه 89 آذر 16 :: 8:14 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

من چون علف در برابر باد خم نخواهم شد بلکه مانند تند و برق غرش خواهم کرد . من مانند غازهای وحشی مهاجرت کرده ام و سرانجام روزی به وطنم باز خواهم گشت .

یادمه این سریال رو خیلی دوست داشتم احتمالا بیشتر دهه پنجاهی ها یادشونه!




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >>   >