سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ

لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 282
  • بازدید دیروز: 175
  • کل بازدیدها: 414140



My Favorite Movies and Quotes
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
جمعه 89 شهریور 5 :: 12:22 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

ای خیاط! اگر می‌توانی رختی به قامتم بدوز که آستین‌ها، دست‌ها رو نه دست به سینه کنه، نه دست به کمر، حالا که عاجزی پس دو نوع امتحان می‌کنیم،

یکی به جهت شرفیابی، قربان خاک پای جواهر آسای مبارکت گردم، یکی هم جهت احضار آدم‌ها. آهای پدرسوخته‌ها کجائین؟

 




موضوع مطلب : دیالوگها


جمعه 89 شهریور 5 :: 12:22 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

این چه جنی بود که با بسم‌الله ظاهر شد؟ تازه در باء بسم‌الله دفتر بودم، این
دفتر، دفتر آخر شد. نکنه سیگار رو از طرف تاجش آتیش زدم. نکنه خط نوشتن
موقوفه، موقوف کردن در این ولایت رسمه، رادیو هم چیزی نگفته، ما جنگ رو از
رادیو شنیدیم. نکنه این پسری که رادیو گفت به جای پدر نشسته خط نوشتن رو
موقوف کرده. عاقبت کار آدمی مرگه. حسنک هم بر دار شد، حسنک که تن در داد
به دار، صاحب‌اختیار خودش بود، من کیم که مال وقفی رو هبه کنم؟ والا اگر
جان، جان من بود، پیشکش می‌کردم به آن پزشک شاگرد شیطان، که تا با یک
آمپول هوا، فاتحه‌اش رو بخونه. حقیقتا چه نخبه‌گانند این جانی‌ها که از
هوای مایه زندگی، مرگ بی‌صدا می‌سازند

 




موضوع مطلب : دیالوگها


جمعه 89 شهریور 5 :: 12:17 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

 

رضا: آزردمت انگشتک؟ دوست داری آتش از اسلحه بچکانی یا مرکب از قلم نئین؟ خون می طلبی یا جوهر؟

انگشت کی در این میان باشه گران قدرتری، خوشنویس یا تفنگچی؟

 

 




موضوع مطلب :


جمعه 89 شهریور 5 :: 12:16 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 


شعبان قبوله، آسوده کسی که خر نداره، از کاه و جویش خبر نداره. خوب جفتتون دارید از دست هم خلاص می شید. آخم نگفن زبون بسته، بسلامتی خرت سقط شد،

مصیبت آدمیزاد و نداره،روز جزا، حساب و کتاب پس نمی ده. آ بارک الله حالا شدی خر خودتو خرک خودت، توبره و سفره ت شد یکی. جونشو خودت می کنی، نونشم خودت می خوری. حالا دیگه بسته به

خواست خودته که تو طویله جاگیر شی یا زیر طاقی، دو خرجه نیستی با این خرج سنگین. دیگه دست خودته که خر باشی یا خرک چی.




موضوع مطلب :


جمعه 89 شهریور 5 :: 12:2 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 




موضوع مطلب :


جمعه 89 شهریور 5 :: 11:42 صبح ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian


What a glorious night.

Every face I see is a memory.

It may not be a perfectly perfect memory.

Sometimes we had our ups and downs.

But we"re all together and you"re mine for a night.

And I"m going to break precedent and tell you my one-candle wish:

That you would have a life as lucky as mine,

where you can wake up one morning and say,

"I don"t want anything more."





موضوع مطلب : دیالوگها


جمعه 89 شهریور 5 :: 11:33 صبح ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 

 

Nash: Thank you. I"ve always believed in numbers and the equations and logics that lead to reason.

But after a lifetime of such pursuits, I ask,

"What truly is logic?"

"Who decides reason?"

My quest has taken me through the physical, the metaphysical, the delusional -- and back.

And I have made the most important discovery of my career, the most important discovery of my life: It is only in the mysterious equations of love that any logic or reasons can be found.

I"m only here tonight because of you [wife, Alicia].

You are the reason I am.

You are all my reasons.

Thank you.




موضوع مطلب : دیالوگها


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >