سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ

لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 2
  • بازدید دیروز: 19
  • کل بازدیدها: 408497



My Favorite Movies and Quotes
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
سه شنبه 90 خرداد 31 :: 9:49 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

 


"حاجی" چیه آخه ؟
این مجموعه دیالوگ اون سکانس :
مادر : چرا شماها اومدین بیرون ؟
پدر(رو به پسر) : ای تف به روت.پدر سگ بی‌بته.دو میلیون از من الاغ بی‌ناموس گرفتی که بدی خواهرت ؟؟
مادر : این حرفا چیه داری می‌زنی !
پسر : چی می‌گه این ؟
پدر : چی می‌گه این ؟؟ چی می‌گه این ؟؟
پسر : بابا فیلمِ این.
پدر : {با تمسخر} می‌دونم. فیلم مستند.برو قطعش کن.
پسر : ببین، منطقی صحبت کن.
پدر :{به طرف پسر می‌آید و به شانه او می‌زند} برو پاکش کن تا سَم نریختم تو شام امشب.
مادر : چی‌چیو پاکش بکنه، این همه زحمت کشیده.
پدر : زحمت کشیده که خواهرش اینه ؟؟
پسر : بابا صورتش دیده نمی‌شه که.
پدر : صداش تابلو ِ . برو تو اتاق ببین اینا چی می‌گن بیخ گوش هم.
پسر : مگه من گفتم اینا بیان بشینن فیلم ببینن ؟؟ {رو به مادر} تو واسه چی تو این خر تو خری اینارو دعوت می‌کنی فیلم ببینن ؟؟ آخه اینا فیلم می‌فهمن چیه ؟؟
مادر : من بدبخت می‌خواستم دعوا تموم بشه ختم به‌خیر شه. گه خوردم.
پدر : ختم به خیر. ختم به خیر شد. این فیلم اگه فردا بی‌افته دست ملت من چطوری تو این شهر سرمو بالا کنم؟؟
پسر : بابا این فیلمو اینجا نشون نمی‌دن که. کی می‌فهمه لیلا اون ور دنیا دختر شماست ؟؟
مادر : من بهش گفتم لیلا رو ببره.
پدر : تو به گور پدرت خندیدی.
مادر : من باید چیکار می‌کردم ؟ این باید می‌رفت برای یه فیلم الکی تو خیابون دنبال زنای خراب ؟ این‌جور برای تو خوب بود ؟ نمی‌گفتن پسر فلانی ببین کارش به کجا کشیده ؟
پسر : آقا من اصن رفتم گشتم ولی اون چیزی که می‌خواستم پیدا نکردم. چی‌کار می‌کردم ؟
پدر : دِ به من می‌گفتی.به من بی‌ناموس. این همه زن خراب. صدتاشونو برات می‌آوردم.
پسر : یه دفعه خودتونم وامیستادید کارگردانیش‌م می‌کردید دیگه

 

فرستنده :شمیم ح




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 خرداد 30 :: 8:31 صبح ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

جای دیگری وجود نداشت. جایی دیگر در وجود همه ماها بود که گمش کرده بودیم... کسی می آید ؛ نسلی که گوشش از داستانها و نصیحت های ما پره ؛ اون می خواهد که حقیقت را بداند ؛ مستند ؛ دقیق و بدون پرده پوشی ؛ تا اون جایی دیگر را ؛ آن ناکجاآباد دوست داشتنی و موردعلاقه اش را همین جا بسازد...




موضوع مطلب :


جمعه 90 خرداد 27 :: 12:20 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian


Forget any of this happened. Stay away from people like me.

همه این چیزهایی که اتفاق افتاده رو فراموش کن..از آدمهایی مث من دوری کن!

 

 

فیلم جدا خوبیه!




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 خرداد 25 :: 9:37 صبح ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian
Hypatia: Synesius, you don"t question what you believe, or cannot. I must.
Hypatia: [Looks up at night sky] If I could just unravel this just a little bit more, and just get a little closer to the answer, then... Then I would go to my grave a happy woman.
 


هیپاتیا به شاگردش: تو نباید بپرسی که به چه اعتقاد داری یا نمیتوانی. من باید چنین کنم.
هیپاتیا: [ با نگاه به آسمان شبانه] اگر می توانستم ذره ای بیشتر این سر را آشکار سازم؛ اگر می توانستم ذره ای بیشتر به پاسخ نزدیک شوم؛ آنگاه همچون زنی شاد به گور می رفتم.



موضوع مطلب :


شنبه 90 خرداد 21 :: 9:36 صبح ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian





You healthy ones! What does your health mean? The eyes of all mankind are looking at the pit into which we are plunging. Freedom is useless if you don"t have the courage to look us in the eye, to eat, drink and sleep with us! It"s the so-called healthy who have brought the world to the verge of ruin. Man, listen! In you water, fire and then ashes, and the bones in the ashes. The bones and the ashes!

Where am I when I"m not in reality or in my imagination? Here"s my new pact: it must be sunny at night and snowy in August. Great things end. Small things endure. Society must become united again instead of so disjointed. Just look at nature and you"ll see that life is simple. We must go back to where we were, to the point where we took the wrong turn. We must go back to the main foundations of life without dirtying the water. What kind of world is this if a madman tells you you must be ashamed of yourselves!
 


" ای کسانی که سالم هستید ! نشان سلامتی شما چیست؟ چشمان تمامی افراد بشر به پرتگاهی هولناک خیره شده که دارد در آن سقوط می کند .
اگر شما شهامت نگاه کردن به ما ، غذا خوردن با ما ، حرف زدن با ما ، نوشیدن با ما و همزیستی با ما را نداشته باشید ، ما از شما نیستیم و آزادی به درد ما نمی خورد ، همین به اصطلاح سالم ها هستند که دنیا را به سوی فاجعه کشانده اند.
ای انسان ! گوش بده ، در تو آب و آتش و خاکستر وجود دارد ، استخوانها در داخل خاکستر ، استخوانها و خاکستر
اکنون که نه در دنیای واقعیات و نه در تخیلات خود هستم ، کجا هستم ؟
یک قرار داد جدید با دنیا می بندم که آفتاب در شب بتابد و برف در تابستان ببارد
چیزهای بزرگ تمام می شوند و کوچکها هستند که باقی می مانند.

اجتماع باید همبسته و متحد باشد نه اینطور تکه تکه.
کافی است به طبیعت نگاه کنیم و بفهمیم که زندگی چیز ساده ایست و باید برگردیم به نقطه شروع ، نقطه ای که شما از همان جا راه غلط را انتخاب کردید. باید برگردیم به اصول بنیادی زندگی بدون کثیف کردن آب..
آخر این چه دنیایی است که یک دیوانه باید به شما بگوید! شرم بر شما!




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 خرداد 17 :: 10:14 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian

زنا وقتی می خوان احساساتشون لو نره ، زیاد حرف می زنن !!




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 خرداد 17 :: 10:13 عصر ::  نویسنده : Nasrin Mohebbian



- شاید راز اون پشیمونی باشه..بهر حال انقدر وقت داشته که پشیمون بشه..فقط بحث اون آدم نیست..فکر می کنم همه آدما اینجور باشن..حتی بهترین آدما مث یه راز از آدم دورن!

می دونی..همه فکر می کنن اگه حسمو بهشون نشون بدم همه چی بهم می ریزه. هیچکس حرف دلشو راحت نمی زنه..خب اگه نمی خواد می تونه شب اول..همون لحظه اول  بیاد و بگه..

- فکر نمی کنی آدما واسه مخفی کردن احساسشون دلیل دارن؟

- دلیلشون حتما دورشون می کنه..چه دلیلی از عشق مهمتر..

اینو گوش کن:

وقتی حواست نیست زیبا ترینی...
وقتی حواست هست فقط زیبایی...
حالا حواست هست؟!

 




موضوع مطلب :


1   2   >